سروش و سروینسروش و سروین، تا این لحظه: 15 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره

سروش و سروین دوقلوهای نازنینم

روز تولد مامان

گلای قشنگم بزرگ شدن و مناسبت ها رو به خاطر می سپارن و حساب روزهاش رو هم دارن. امسال از اول مهر سروین حساب روزهای پاییز رو داشت و هر روز می پرسید امروز این تعداد روز از پاییز گذشته و دیگه کم کم روز۱۱ و ۱۲ ام اعلام می کرد مامان داریم به تولدت نزدیک میشیم. خلاصه روز سیزدهم که عید قربان هم بود بابا از صبح بیرون بود و از جلسه ی کاری بگیر تا کارهای شخصی خودش و سروش و مراسم یادبود اقوام تازه گذشته و دیدار اقوام دیگر.... خلاصه اصلا خونه نبود و نبودیم. ولی شب با سروین و سروش قرار مدار با هم گذاشتن و بچه ها هم شاد و پر انرژی به رختخواب رفتن. البته یکی دوبار لو دادین که ما فردا می خواهیم برات تولد بگیریم. خلاصه فردا بابا ظهر به خونه اومد و بعد از انجام...
16 مهر 1393

روز اول مهر سال 1393

امروز صبح ساعت ۵ بیدار شدم  و برای عزیزانم تغذیه ی ساعات تفریحشون رو آماده کردم و همینطور صبحانه رو. بعد از چیدن میز بچه ها رو بیدار کردم. سروین اینقدر ذوق داشت که خودش بیدار شد و سروش هم سریع بیدار شد و بعد از صبحانه و پوشیدن لباس راهی شدیم. اول سروین رو ساعت ۷ و ربع به مدرسه رسوندم و تحویل ناظم دادم. و بعد با سروش به راه افتادیم که مسیر کوتاهی رو درگیر ترافیک شدیم و خلاصه به مدرسه رسیدیم.   وبعد از تحویل دادن سروش منتظر ایستادم تا بتونم با مسئولین مدرسه برای برگشت هماهنگ کنم. در این حین با مربی سروش هم صحبت کردم، مربی بسیار مهربان و باتجربه ای بودن. خیالم کلی راحت شد. و ساعت ۸ و نیم به مدرسه سروین رفتم و با کلی دردسر و قا...
1 مهر 1393
1